عرد در لغت به معنای شی ء سفت و سخت است؛ از این رو، به آلت تناسلی مرد در حالت نعوظ ، عرد گفته اند. این عنوان در روایات و به تبع در فقه به کار رفته و مراد از آن همان است که در شناسه آمده است.

جست‌وجوی «عرد» در لغت‌نامه‌های دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.

صفحه نخست; درباره پارسی ویکی; پیشنهادها و انتقادها; حامیان پارسی ویکی; آخرین واژه های اضافه شده به لغت نامه

عَرَدَ النابُ يَعْرُدُ عُرُوداً: خرج كلُّه واشتدّ وانتصب، وكذلك النباتُ. وكلُّ شيءٍ مُنْتَصِبٍ شديدٍ: عَرْدٌ؛ قال العجاج: وعُنُقاً عَرْداً ورأْساً مِرْأَساً قال الأَصمعي: عَرْداً غليظاً.

عَرَّدَ . إِذا نَزلَ ¦¦ قال شيخُنَا: صَرَّحَ أَهلُ الاشتقاقِ و التصريفِ بأَنَّ نونَه زائدةٌ ، لقولهم: عَرَّدَ ، إِذا نَزلَ ، و لفقْد نحو جُعُّفَرّ.

عرد. [ ع َ رَ ] (ع مص ) گریختن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نیرو گرفتن جسم پس از بیماری .

[ عرد ] عرد : عرد الناب يعرد عرودا : خرج كله واشتد وانتصب وكذلك النبات ، وكل شيء منتصب شديد : عرد ، قال العجاج : وعنقا عردا ورأسا مرأسا

Mar 5, 2018 · قَالَ: أَقْعَى ارْتَفَعَ ثُمَّ لَمْ يَبْرَحْ، وَيُقَالُ: عَرَّدَ فُلَانٌ بِحَاجَتِنَا إِذَا لَمْ يَقْضِهَا، وَالْعَرَادَةُ: الْجَرَادَةُ الْأُنْثَى، وَالْعَرِيدُ: الْبَعِيدُ ...

عَرد. (منتهی الارب). فرهنگ فارسی هوشیار ‎ بر پا بر پا شونده ایستاده، بیخ گردن گریختن پیشنهاد شما جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا ... در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام ...

العَردُ. قال الراجزُ: و القوسُ فيها وَتَرٌ عُرُدُّ مثلُ ذراع البَكْر أَو أَشدُّ (المعجم الوسيط , ج2 , ص592) العُرُدُّ و العُرُنْدُ: الشديدُ من كل شيء، نونه بدل من الدال.